۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

خواب آشفته

خواب شبهای آخر دیماه بود
خواب آشفته تنهای تنها بود


سراسر بهت و حیرتم از این تقدیر
تمامش نشانه ای از کابوس پر غوغا بود


میانه این ماتمکده درد و جدال فرشته ای پیدا بود
کاش این درد فزون گردد فرشته پا بر جا بود


کوچکم  فرشته ام  نازنینم دعا برایت فراوان بود
این کوه که پیش رو بینی از درون ویران بود


سراسر آرزو بودم چنین شد حال من
توبه بر این قوم کارساز نیست فراموشکده ای معلوم الحال بود 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر